روز خدا
دوشنبه 85/10/18 3:29 صبح| شعر |
دلو به دریا بزنم با دل یه پل به روی دریا واسه فردا بزنم شاید باید همین حالا با خدا حرفا بزنم حرفایی از عشق و وفا شور و صفا سخن ز هر جا بزنم میشنوی صدای من؟! منم منم من آدمم نمیدونم چیکار کنم؟ آروم نمیشه این تنم من آن غریب خسته ام یه عمره دلشکسته ام چشم دلو به روی دنیا بسته ام منتظرنگاه تو کنار جاده ی امید مدتیه نشسته ام خدای من! من آدمم!! نه سنگ و چوب و آهنم! من از همه بریده ام صدای دعوتت خدا از ته دل شنیده ام به روی صفحه ی دلم عکس تو رو باخون دل کشیده ام بگو به من خدای من! به روی من چرا کمی نظر نمیکنی؟ دلم همیشه جای تو به نام تو به راه تو به یاد توشاید باید
خدای من!
روز خدا برای تو