سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شبح

یکشنبه 85/11/1 10:32 عصر| شعر |

ای نگاهت

نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقتیست که هرشب

به تو می اندیشم

به تو، آری ،

به تو یعنی به همان نقطه دور

به همان سبزصمیمی

به همان باغ بلور

به همان سایه

همان وهم

همان تصویری

که سراغش

زغزل های خودم میگیری

به سخن های تو

با لهجه ی شیرین سکوت

به نفس های تو

درسایه ی سنگین سکوت

 

شبحی

چند شبی

آفت جانم شده است

اول نام کسی

ورد زبانم شده است

درمن انگارکسی

درپی انکار من است

یک نفرمثل خودم

عاشق دیدارمن است

یک نفرساده ،

چنان ساده که ازسادگیش

میتوان یک شبه پی برد

به دلداگیش

 

ای تو بی رنگترازآینه

یک لحظه بایست

راستی این شبح هرشبه

تصویرتونیست؟

اگراین حادثه ی هرشبه

تصویرتونیست

پس چرا رنگ تو و آینه

اینقدر یکیست؟

حتم دارم که تویی

آن شبح آینه پوش

عاشقی جرم قشنگیست

به انکارنکوش!


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >