به دنيايي كه مردانش عصا از كور ميدزدند
من از خوش باوري انجا محبت جستجو كردم
غلط بود آنچه ميپنداشتيم!!!
-------
تمام ريشه ها خشكيده اينجا/همه انديشه ها از ياد رفته ست.به اين نسلي كه در راه است سوگند/كه نسل آدمي بر باد رفته ست.در اينجا حرف بي رنگي قديمي ست/ نگاه نغمه ها درگير رنگ است.بقول شعر مولانا:در اينجا/وجود عشق آلودست،ننگ است.بجز ديوانه هائي در خيابان/ نمانده ردّي از دنياي مجنون.نظامي نيست اينجا تا ببيند/چه آمد بر سر فرداي مجنون.در اين ديري كه شيرين غرق رنگ است/و عشق پاك بازاري ندارد.بجز هنگام قطع ريشه ي دل/كسي با تيشه ها كاري ندارد
------
شهرداري آمد، جمع كن،برد برو/ جان مولا نبريد! معرفت مرد برو. اين چه قانوني بود؟!!!!جز دورويي و ريا/ كه به نامش بردند روزيِ پاكِ تو را.
چند روزي هست حالم ديدني است
حال من از اين و آن پرسيدني استگاه بر روي زمين زل ميزنمگاه بر حافظ تفعل ميزنمحافظ ديوانه فالم را گرفتيک غزل آمد که حالم را گرفت:
« ما زياران چشم ياري داشتيمخود غلط بود آنچه مي پنداشتيم! »اشعار انتخابيتون واقعا به دل مي شينه...