از اينكه بهم سر زدي ممنون.بازم پيش من بيا خوشحال مي شم.براي تشكر يكي از شعرهاي خودمو كه دوسش دارم رو برات مي نويسم:
مانيا آمد و با آمدنش
آتش خفته به خاكستر شعرم به فلك شعله كشيد
گل احساس مرا آبي داد
غنچه هاي دل من باز شكفت
شاخه هاي دل من آسماني شد و تا چشمهء خورشيد رسيد
ريشه در نرمي احساس دواند
بر سر چشمهء سعدي ، گلويي تر كرد
با زلال غزل خواجه شيراز وضويي بگرفت
و به مهراب غزلهاي پر از معني مولانا سجده بر خاك نهاد
سوره هاي غزل حافظ را به شيوايي شعر طاهر خواند
چو سنائي به ثنا گويي حق لب بگشود
چون شكوه سخن فردوسي ز ركوعش برخاست
و قنوتش را به شورانگيزي شعر عطار ، زير لب زمزمه كرد
همچو صائب به سلامش گوهر معني سفت
و عراقي وار عاشقانه غرق نيايش گرديد
با خدا بيعت كرد
بيعتي با قيمت جان
تا فراموش نگردد او را
چه كسي رويش احساسش را در دلش زنده نمود
24 آذر ماه 1385
ساعت 40 دقيقهء بامداد