• وبلاگ : را مـيـــــــــــــلا
  • يادداشت : بياد مادر و پدر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام.موفق باشين.
    سلام...

    سلام

    كاش ميتونستم بيشتر بدونم منظورتو از اين مطلب؟

    به هر حال سربلند باشي.

    سلام....
    سلام
    + سميه 

    سلام

    چه بد پدر داشتن و مثل يتيما بودن

    سلام استاد.به روزم ومنتظرتون

    سلام استاد

    به وبلاگ جديدم سر بزنيد خوشحال ميشم

    + شميلا 
    سلام.... شعري كه در پست قبلي نوشتيد يكي از شعرهايي بود كه قديما خيلي مي خوندم براي خودم.....گرد و خاك نداشتن وبهاتون منو بر آن داشت كه يه گردتكوني حسابي بكنم.
    سلام استاد با دوشعر در وبلاگ جديدم به روزم ...منتظرتونم...
    + سحر 

    سلام

    منم مثل فاديا خيلي دلم گرفت ولي به قول خودتون مرگ حقيقتيه كه بايد اونو قبول كرد

    هيچ منزلي اينجا نيست
    هيچ راهي آسان نيست
    هيچ کلمه‌اي کامل نيست
    راهِ دور نرو!
    از اين دو لنگه کفش
    هميشه يکي
    پايِ رفتن‌ات را خواهد زد
    اين پايانِ تقسيم به نسبتِ نان است
    اين سرآغازِ همان ملالِ ناممکني‌ست
    که آرام آرام باورش خواهي کرد.


    بعضي‌هاي به اشتباه
    مي‌آيند و از دشواريِ بي‌دليلِ ديوارها مي‌گذرند
    اما هيچ رَدِپايي از گفت و گوي پرندگان نمي‌بينند
    و اصلا به ياد نمي‌آورند
    که بر فاخته‌هاي خاموش و بر خُنياگرانِ ما
    چه رفته است.


    اينجا همه (هر کس)
    نيمکتي براي نشستن و
    جايي براي جهانِ خويش گرفته است
    جز من
    که هنوز دلم به شماره‌اي خوش است
    که سال‌ها پيش زني
    کفِ دستم نوشت و رفت.


    غريبا روزگارِ بي‌بامداد!
    در ازدحامِ اين همه سنگ و نان و دويدن
    من چقدر چنگِ به خونِ نشسته و
    دندانِ شکسته و
    درگاهِ بسته ديده‌ام
    باخوندنش واقعا دلم گرفت نمي دونم چي بايد بگم ...
    + فاديا 
    سلام! بعداز قرني بالاخره اول شدم ...